وادى مقدّس : سفرنامه ششمين سفر عتبات عاليات عراق

مشخصات کتاب

وادى مقدّس

سفرنامه ششمين سفر عتبات عاليات عراق

ارديبهشت 1390 = جمادى الأولى 1432

تأليف:

هادى نجفى

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

فهرست

مقدمه ··· 5

يكشنبه 4/2/1390=20/5/1432 ··· 7

اقامه مجلس عزاى فاطمه زهرا سلام اللّه عليها و مراسم چهلم مرحوم آية اللّه سيّد حسن فقيه امامى در مسجد نو بازار - رسيدن جلد چهارم كتاب الآراء الفقهية - اوّلين جلسه متوليان حسينيه اصفهانى ها در مشهد مقدس در منزل صاحب سفرنامه - رسيدن كتاب نقد فلسفه داروين از تهران - القاء درس در مدرسه - رفتن به فرودگاه - امامت نماز ظهر و عصر در فرودگاه اصفهان - حركت به سمت بغداد با دو ساعت تأخير - رفتن از فرودگاه بغداد به نجف اشرف - ورود به هتل - صرف شام و حركت به سمت حرم اميرالمؤمنين عليه السلام و زيارت آن بزرگوار.

دوشنبه 5/2/1390=21/5/1432 ··· 9

زيارت حضرت امير عليه السلام - ديدار با آقاى دكتر شيخ عباس كاشف الغطاء در مدرسه مهديه - ملاقات با آية اللّه سيستانى - نماز ظهر در حرم مطهر - رفتن به زيارت كميل بن زياد و مسجد سهله و اعمال آن - ديدار شيخ عمار كاشف الغطاء و شيخ حيدر كرباسى با صاحب سفرنامه - ملاقات با آية اللّه شيخ حسين بشير نجفى در معيت سركنسول ايران در نجف اشرف - ملاقات با آية اللّه شيخ محمّدامين مامقانى - بازگشت به هتل نيمه شب

سه شنبه 6/2/1390=22/5/1432 ··· 15

امامت نماز صبح در صحن حرم اميرالمؤمنين عليه السلام براى بانوان - زيارت حضرت امير عليه السلام - زيارت ميثم تمّار - اعمال مسجد كوفه - زيارت مسلم بن عقيل و مختار بن أبى عبيدة ثقفى - زيارت هانى بن عروه - خواندن نماز ظهر و عصر تماما در مسجد كوفه - ديدار شيخ محمّد كرباسى و سركنسول ايران و فرزندش و شيخ احمد و شيخ على كاشف الغطاء با صاحب سفرنامه

چهارشنبه 7/2/1390=23/5/1432 ··· 17

نماز صبح در حرم مطهر و زيارت وداع اميرالمؤمنين عليه السلام - حركت به سمت كربلا - زيارت ابراهيم و محمّد فرزندان مسلم بن عقيل در مسيّب - توضيحى پيرامون مرقد منسوب به عون بن عبداللّه بن جعفر در نزديكى كربلا - ورود به هتل و اقامه نماز و صرف نهار - زيارت ابوالفضل العباس عليه السلام و امام

ص: 3

حسين عليه السلام عصرهنگام - زيارت حبيب بن مظاهر اسدى و بقيه شهداى كربلا و ابراهيم مجاب نوه موسى بن جعفر عليه السلام - خواندن نماز مغرب و عشاء در صحن حسينى

پنج شنبه 8/2/1390=24/5/1432 ··· 18

زيارت امام حسين عليه السلام و ابوالفضل عليه السلام صبحگاه - رفتن به نمايندگى سازمان حج و زيارت - خريد چند جلد كتاب از كتابفروشى صحن حضرت ابوالفضل عليه السلام - زيارت حرم ابوالفضل عليه السلام در شب جمعه و حضور در كتابخانه عتبه عباسيه و ملاقات با رئيس آن - خواندن نماز مغرب و عشاء در صحن عباسى - ملاقات با آقاى سركنسول در صحن و كتابخانه عتبه عباسيه - زيارت امام حسين عليه السلام در شب جمعه

جمعه 9/2/1390=25/5/1432 ··· 20

زيارت عتبه عباسيه و حسينيه صبحگاه - جمع آورى وسايل - زيارت وداع ابوالفضل عليه السلام و امام حسين عليه السلام در عصر

شنبه 10/2/1390=26/5/1432 ··· 23

خواندن نماز صبح در هتل و حركت به سمت شهر سامرا - زيارت امامين هاديين عسكريين عليهماالسلام و زيارت مادر امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و عمه امام حسن عسكرى عليه السلام - نقدى بر آيين وهابيت و حكم باطل برخى از مفتيان اين آيين ساختگى مبنى بر وجوب تخريب حرم هاى مطهر ائمه معصومين عليهم السلام - وجود گنبد در قرن اوّل هجرى بر قبور عباس عموى پيامبر صلى الله عليه و آله و امام حسن مجتبى عليه السلام - وجود گنبد در مقابر قريش قبل از دفن موسى بن جعفر عليه السلام در قرن دوم هجرى - ساختن گنبد بر قبر مطهر موسى بن جعفر عليه السلام در قرن سوم هجرى - ساختن گنبد توسط هارون خليفه عباسى بر قبر مطهر اميرالمؤمنين على عليه السلام در قرن دوم هجرى - رفتن به سمت «بلد» و زيارت سيّد محمّد فرزند امام هادى عليه السلام - حركت به سمت كاظمين و زيارت امامين كاظمين جوادين عليهماالسلام - كلام شيخ دهلوى در اللمعات در نقل از شافعى درباره قبر موسى بن جعفر عليه السلام - خواندن فاتحه بر مزار شيخ مفيد و استادش ابن قولَوَيه و خواجه نصيرالدّين طوسى و فرهاد ميرزا - اقامه نماز مغرب و عشاء در صحن كاظمى - نزول باران رحمت الهى - رفتن به هتل در شهر بغداد و استراحت

يكشنبه 11/2/1390=27/5/1432 ··· 23

اقامه فريضه صبح در هتل - حركت به سمت فرودگاه بغداد - پرواز به سمت اصفهان با سه ساعت تأخير - ورود به فرودگاه اصفهان و رسيدن به سلامتى به منزل

ص: 4

بسم اللّه الرحمن الرحيم

مقدّمه

اين سفرنامه را تبركا و تيمنا در حرم حسينى عليه السلام در شب جمعه 9 ارديبهشت 1390 برابر با 25 جمادى الأولى 1432 شروع مى كنم. اكنون ساعت حدود 9 شب است و بعد از گذشت 5 روز از شروع سفر و با استخاره به قرآن كريم و آمدن اين كريمه: «ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الحَْقُّ وَ أَنَّهُ يحُْىِ الْمَوْتىَ وَ أَنَّهُ عَلىَ كلُِّ شىَْءٍ قَدِيرٌ»(1) اين سطور را مى نويسم.

به اين اميد كه در آن درسى از گذشتگان باشد و چراغى فرا راه آيندگان.

و يادى از ما باز ماند، كه دنيا را نمى بينم قرارى.

و شايد خواننده اين سطور طلب مغفرتى در حق كاتبش نمايد كه موجب مغفرت ذات ربوبى از اين عبد گريزپاى گردد و شفاعت مواليانش عليهم السلام كه به زيارت آنها طىّ طريق نموده است نصيبش شود.(2)

آمين يا ربّ العالمين

ص: 5


1- سورة الحج /6.
2- از استاد على زاهدپور كه ويرايش نهائى اين اوراق را برعهده گرفتند و آقايان مهدى رضوى و حجة الإسلام مهدى باقرى به خاطر تخريج برخى از مصادر تشكر مى كنم.

«إِنىّ أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»

(سورة طه / 12)

- و في خبر الربعي عن أبي عبداللّه عليه السلام أنّه قال:

شاطئ الوادي الأيمن الذي ذكره اللّه في القرآن

هو الفرات و البقعة المباركة هي كربلا.

[كامل الزيارات /139، باب13]

[مزار الشيخ المفيد /15، ح1]

[التهذيب 6/38، ح80]

[وسائل الشيعة 14/405، ح4]

[مستدرك الوسائل 17/203، ح5]

- و قال الطبرسي: «البقعة المباركة» هي البقعة التي قال فيها لموسى: «اخلع نعليك إنّك بالواد المقدس طوى»

[مجمع البيان 7/251]

ص: 6

يكشنبه 4/2/1390=20/5/1432

يكشنبه گذشته 13 جمادى الأولى 1432 / 28 فروردين ماه، در مسجد نوبازار مجلس عزاى فاطمه زهرا سلام اللّه عليها را اقامه و به همراه آن، مجلس چهلم مرحوم آية اللّه سيّد حسن فقيه امامى(1) قدس سره را نيز برگزار كردم. در اين مجلس فرزندان آن مرحوم و بيت شريفش نيز حضور داشتند و مورد استقبال اهل علم و علماء و فضلاء و متدينين واقع گرديد و ظهر آن روز چند هزار نفر در مسجد اطعام شدند.

روز چهارشنبه 31 فروردين / 16 جمادى الأولى جلد چهارم كتابم الآراء الفقهية - قسم البيع(1) كه تازه در قم مقدس نشر شده بود به دستم رسيد.

روز پنج شنبه 1 ارديبهشت / 17 جمادى الأولى مجلس متوليان حسينيه اصفهانى ها در ارض اقدس رضوى، در منزل حقير منعقد گرديد، كه چون اوّلين جلسه در منزل بنده بود، به صرف صبحانه برگزار كردم.

در اين جلسه حضرات آقايان: حاج شيخ مهدى فقيه ايمانى، حاج شيخ مهدى مظاهرى(2)، حاج سيّد مرتضى هاشمى، حاج شيخ عبدالجواد عبدالهى و حاج شيخ احمد ناصرى دامت بركاتهم حاضر بودند.

آية اللّه حاج شيخ محمّد ناصرى دامت بركاته شب گذشته عذرخواهى كردند كه مسافر قم هستند و با مراجع قرار ملاقات دارند.

آية اللّه سيّد عبدالحسين روضاتى دامت بركاته نيز در جمعه گذشته به عتبات

ص: 7


1- جهت شرح حال ايشان رجوع شود به اعلام اصفهان 2/500 و مقدمه فهرست نسخه هاى خطى آية اللّه سيّد حسن فقيه امامى 1/(16-7) به قلم نوه ايشان آقاى سيّد محمّدرضا شفتى و مجله آينه پژوهش، ع 127/121، فروردين و ارديبهشت 1390 به قلم حجة الإسلام ناصرالدين انصارى قمى.
2- شرح حال وى را در سه سفرنامه، ميقات /34 نوشته ام.

عاليات مشرف شده اند.

مرحوم آية اللّه سيّد حسن امامى رحمه الله نيز به جوار رحمت حق پيوسته و در بهشت مسكن گزيده اند. اين هشت نفر به علاوه حقير - كه ميزبان بودم - جمعا 9 نفر متوليان حسينيه اصفهانى ها در مشهد مقدس هستيم.

البته در اين مجلس به دعوت حقير آية اللّه حاج شيخ محمّدتقى مجلسى (1) مدظله نيز كه از مراجع تقليد معاصر و صاحب كرسى درس خارج فقه در مدرسه صدر بازار هستند، تشريف آوردند.

قصد دارم ايشان را به جاى مرحوم آية اللّه امامى قرار دهم و بقيه اعضاء نيز اعلام موافقت كرده اند، فعلاً منوط به قبول ايشان است، ولى هنوز نپذيرفته اند. شايد به اصرار حقير و دوستان اجابت فرمايند، كه بالمآل مورد پذيرش قرار نگرفت.

بعد عدم پذيرش آية اللّه مجلسى متوليان محترم مجددا از آية اللّه سيّد مرتضى مستجاب الدعواتى دعوت نمودند كه همانند دو دهه قبل به امر توليت اقدام فرمايند و ايشان دوباره به جمع متوليان حسينيه اصفهانى ها در ارض اقدس رضوى پيوستند.

روز شنبه 3 ارديبهشت / 19 جمادى الأولى دو درس خارج اصول و فقه خود را القاء نمودم.

كتاب نقد فلسفه داروين مرحوم جدّم ابى المجد كه اخيرا كتابخانه مجلس شوراى اسلامى در تهران به رياست محقّق توانا حجة الاسلام آقاى حاج شيخ رسول جعفريان(2) دامت بركاته - كه از دوستان حقير است - چاپ كرده است، در چند نسخه براى بردن به نجف اشرف به دستم رسيد.

امروز يكشنبه 4 ارديبهشت 1390 / 20 جمادى الأولى 1432ق، پگاه بعد از نماز به جهت تدريس از منزل خارج شدم.

دو درس خارج اصول و فقه ام را گفتم، والده كه در اين سفر همراهند به مسجد آمدند و با تاكسى با هم به فرودگاه اصفهان رفتيم.

در اين سفر به جز ايشان، همسرم و على فرزندم و آذر كه از دوستان همسرم

ص: 8


1- جهت شرح حال وى نگر: اعلام اصفهان 2/218.
2- جهت شرح حال وى نگر: اعلام اصفهان 3/72.

است و به وى در امور منزل كمك مى كند همراه است. در آخرين لحظات ثبت نام، يكى از طلبه هاى محترم به نام آقاى حسن فاضل كه نجف آبادى است و سابقا در مدرسه ما حجره داشت به حجره من آمد و همسفر ما شد.

پرواز مى بايست ساعت 45/12 حركت كند كه طبق معمول با تأخير و پس از دو ساعت انتظار انجام شد.

در فرودگاه اصفهان و در پرواز ما، 7 كاروان حضور داشتند كه هر كاروان تقريبا 35 زائر دارد و يك مدير و يك مداح يا روحانى.

مدير كاروان ما آقاى محمود فاضلى از مديران باسابقه حج تمتع است كه يك مداح به نام آقاى حسن امينى را انتخاب كرده است؛ و حقير در كاروان زائر هستم.

هزينه سفر هر زائر 596000 تومان و خروجى فرودگاه اصفهان 25000 تومان است. بنابراين جمع هزينه سفر حدود 621000 تومان مى شود.

ظهر در فرودگاه اصفهان نماز ظهر و عصر را قصرا به پيشنهاد روحانيون محترم كاروان ها امامت نمودم و عازم شديم.

ناهار در هواپيما صرف شد. كمتر از دو ساعت در پرواز بوديم كه به فرودگاه بغداد رسيديم.

بعد از ثبت ورود به عراق و تحويل اثاث، رأسا با اتوبوس عازم نجف اشرف شديم و حوالى ساعت 9 شب به هتل صفين واقع در آخر شارع سَدِيْر مقابل نادي الموظفين وارد شديم.

نماز را در هتل خواندم. سريعا شام را كه آماده بود صرف كرديم و در حالى كه باران رحمت الهى مى باريد عازم زيارت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام شديم.

مادر را با ويلچر برديم و بقيه همراهان پياده. حدود 15 الى 20 دقيقه پياده راه طى كرديم تا به حرم مطهر رسيديم. زيارتى در داخل حرم قرائت كرديم و حدود ساعت 5/11 كه درب حرم مطهر بسته مى شود از حرم خارج شده و به هتل بازگشتيم. بعد از نيمه شب بود كه استراحت كرديم.

ص: 9

دوشنبه 5/2/1390=21/5/1432

صبح بعد از صرف صبحانه به حرم اميرالمؤمنين عليه السلام مشرف شدم. بعد از زيارت مولى الموالى سلام اللّه عليه به زيارت مرقد مطهر مرحوم جد آية اللّه حاج شيخ محمّدحسين نجفى صاحب تفسير و برادرش مرحوم آية اللّه حاج شيخ محمّدعلى و ساير مدفونين(1) رحمة اللّه عليهم اجمعين در حجره شماره 3 رفتيم.

پس از آن به كتابخانه روضه حيدريه رفتم و با آقاى سيّد هاشم ميلانى رئيس آن ملاقات كردم و دو كتاب نقد فلسفه داروين و الآراء الفقهية (ج4) را تقديم نمودم.

پس از آن طبق قرار قبلى، به مؤسسه كاشف الغطاء جنب مدرسه مهديه رفتم و در مدرسه با آقاى دكتر شيخ عباس كاشف الغطاء ملاقات كردم. وى به گرمى استقبال كرد و معترض بود كه چرا اين بار به همراه كاروان آمده ام و مانند دو سال پيش آزاد مسافرت نكرده ام؟

در پاسخ گفتم: اين بار اراده الهى چنين تعلق گرفته و اين ثبت نام را فرزندم على بدون اطلاع من كرده است؛ و وقتى دانستم عازم شدم.

تا گرم صحبت بوديم آقاى شيخ محمّد كرباسى نيز آمد.

اين دو گفتند به همراه شيخ احمد فرزند شيخ عباس روز دوشنبه 12 ارديبهشت عازم تهران هستند تا در همايش روابط و پيوندهاى ايران و عراق كه كتابخانه مجلس شوراى اسلامى برگزار مى كند شركت كنند.

ظاهرا حدود يكصد و پنجاه نفر از عراق دعوت شده اند كه بيش از شصت نفر از آنها از نجف اشرف هستند.

به همراه شيخ محمّد كرباسى، به جهت ديدار آية اللّه العظمى آقاى سيّد على سيستانى مرجع اعلى شيعيان مد ظله كه در نجف اشرف زندگى مى كند عازم بيت شريف وى شديم در حالى كه هيچ قرار قبلى نداشتيم.

شيخ محمّد كرباسى مى گفت: شيخنا من دون موعد كيف تحصل الملاقاة؟

جواب گفتم: نتوكل على اللّه، نحن لسنا سلاطين، طالب علم يريد يزور فقيها و هذا لا يحتاج إلى موعد.

ص: 10


1- اسامى آنها را در طور سينا /126 مطبوع در سه سفرنامه گزارش كرده ام.

كم تر از ساعتى مانده به ظهر به بيت ايشان رسيديم.

آقاى شيخ محمّد كرباسى با آقازاده مكرم ايشان ملاقات كرد و خبر آمدن حقير را داد، بلافاصله گفته بود تشريف بياورند.

حقير و فرزندم على به همراه جوان طالب علمى كه با ما همراه است - آقاى حسن فاضل - و شيخ محمّد كرباسى به خدمت ايشان رسيديم. بيش از 35 دقيقه در محضرش بوديم.

در آغاز ملاقات دو كتاب نقد فلسفه داروين از مرحوم جدّم أبيالمجد رحمه الله و جلد چهارم الآراء الفقهية - قسم البيع(1) را خدمتشان تقديم كردم؛ از هر دو كتاب ذكرى جميل نمود.

پس از آن از اوضاعى كه در ايران مى گذرد ابراز نگرانى كرد. از گفته هاى اخير برخى پيرامون سيّد خراسانى و شعيب بن صالح و گفتن يا على در حين ولادت و امثال آن سخت متأثر بود و اظهار ناراحتى مى كرد.

مى فرمود: در رسانه هاى خارجى اين كلمات به استهزاء گرفته مى شود. مى فرمود: اگر همه امور زير نظر دقيق است كه با استعفاى يك وزير مخالفت مى شود، پس چگونه است كه نسبت به اين مسائل يا وضعيت حجاب و عفاف و غير آن سكوت مى شود؟!

فرمود: اگرچه هرگز تأييد نكرده ام ولكن مصلحت را در معارضه و مخالفت نيز نمى بينم؛ زيرا هرگونه مخالفتى به نفع بيگانگان و دشمنان خارجى تمام مى شود.

پس از آن قدرى از عملكرد خود در عراق گفت كه ما نيز با آمريكا و اشغال گران مخالفت كرديم ولكن نه به طريقه ايران، بلكه با برگزارى انتخابات كه آمريكايى ها زير بار نمى رفتند و بالاخره مجبور به پذيرش آن شدند؛ و درنتيجه شيعيان [بعد از گذشت هزار سال] در بغداد و عراق به حكومت رسيدند.

و فرمود: هرچه از شيعيان كشتند من گفتم خويشتن دارى كنند و حتى اخذ به ثار نيز نكنند، با اين كه در عشاير اخذ به ثار متداول است.

و در هر صورت از نزاع و جنگ بين شيعه و سنى جلوگيرى كردم و به اين وسيله فتنه را خاموش نمودم.

ص: 11

از وى پرسيدم كه گزيده اى از ترجمه تفسير مرحوم جد آية اللّه حاج شيخ محمّدحسين نجفى اصفهانى متوفى 1308ق آماده چاپ است، آيا اجازه مى فرماييد برخى از كرامات ايشان را در اين مقدمه ذكر كنيم؟

جواب داد: از نوشتن كرامات خوددارى كنيد، مگر آنچه براى علماى سلف چون شيخ اعظم انصارى قدس سره و مانند آن ذكر شده است.

ايشان همچنين از اينكه بازار كرامات سازى و معجزه تراشى رونق يافته است سخت نگران بود.

نيز از پاره اى دست اندازى ها به حوزه هاى علميه و از برخى از شيوه هاى تحصيل نيز نگران بود و اين رشد كمّى حوزه ها را نوعى سياست وقت و همراهى با آن مى دانست.

پس از آن از رفاقت و صميميت خودش با مرحوم آية اللّه امام خمينى رحمه الله سخن گفت و فرمود: در عين حالى كه شاگرد مرحوم آية اللّه خوئى قدس سره بودم، با ايشان نيز روابط حسنه اى داشتم.

و در يكى از ملاقات ها ايشان (امام خمينى) از من خواستند آية اللّه خوئى را همراه كنم تا با هم حركتى را آغاز كنند، پاسخ گفتم: شما از اختلاف سليقه و روش و منش بين علما مطلع هستيد، اختلاف بين مشروطه و مستبد را مى دانيد و آراء هم متعدد است. من نيز اگرچه شاگرد ايشان هستم، ولى از مشاورين محسوب نمى شوم؛ و به فرض از مشاورين باشم، يكى از آنها هستم. و ايشان نظر همه را مى پرسند و... .

سپس گزارشى از مدرسه تخصصى فقه و اصول در اصفهان ارائه كردم، و براى خود و فرزندم درخواست دعا نمودم. و با معظم له خداحافظى كرده، اتاق را ترك كرديم.

اين ملاقات بيش از 35 دقيقه به درازا كشيده بود و نزديك اذان ظهر بود. بعد از بلند شدن ديدم قدرت راه رفتن ندارم؛ چون به احترام ايشان كه دو زانو نشسته بودند من نيز دو زانو نشستم، و چون عادت به اين گونه نشستن نداشتم، پاهاى من خواب رفته بود و حركت برايم مشكل بود.

دستم را بر شانه فرزندم و آقاى فاضل گذاشتم و چند قدم حركت كردم تا از اتاق

ص: 12

خارج شدم. بيرون اتاق چند لحظه صبر كردم تا قدرت راه رفتن را باز يافتم.

با آقازاده ايشان آقاى حاج سيّد محمّدرضا خداحافظى نموده، عازم حرم مطهر شديم. نماز را در حرم مطهر خوانديم و به هتل برگشته، ناهار خورديم و ساعت 3 بعدازظهر به زيارت كميل بن زياد نخعى از ياران شهيد اميرالمؤمنين عليه السلام رفتيم و در سرداب آنجا به سر مزار مرحوم آية اللّه شيخ محيى الدّين مامقانى رحمه الله نيز حاضر شده، او را به فاتحه اى ياد كرديم.

پس از آن به جهت اعمال مسجد سهله به آنجا رفتيم و پس از زيارت همه مقامات، بعد از نماز مغرب و عشاء به هتل بازگشتيم.

سريعا شام خورديم. بعد از شام به جهت قرارى كه داشتم آماده حركت بودم كه آقايان شيخ عمار كاشف الغطاء نوه آية اللّه شيخ محمّدحسين كاشف الغطاء و شيخ حيدر كرباسى، برادر شيخ محمّد و سبط آية اللّه شيخ على كاشف الغطاء در هتل به ديدن من آمدند.

آقايان را به شام دعوت نمودم. آنها مشغول شام شدند كه راننده آقاى دكتر شيخ عباس آمد و ما را براى قرار ملاقات برد.

ملاقاتمان ساعت 9 شب با آية اللّه حاج شيخ حسين بشير نجفى(1) مد ظله است.

سركنسول ايران در نجف اشرف - آقاى حاج محمّد حسن آقا محيى الدّين نجفى - نيز كه از اقوام و بستگان هستند اظهار تمايل كردند در اين ملاقات حاضر باشند.

به منزل آية اللّه شيخ بشير نجفى كه رسيديم، ديدم ايشان نيز با فرزندش حجة السلام آقاى حاج شيخ جمال الدّين نجفى حفظهما اللّه تعالى و همراهانشان حاضر هستند.

بلافاصله داخل منزل شديم و با آية اللّه شيخ بشير نجفى ملاقات نموديم.

چند دقيقه نشسته بوديم و مشغول سخن گفتن، كه آقاى شيخ محمّد كرباسى نيز وارد شد.

آية اللّه شيخ بشير بعد از احوال پرسى به زبان فارسى، چون پاكستانى الاصل است و فارسى را خوب مى داند، شروع كرد از آقاى حاج محمّد حسن نجفى سركنسول

ص: 13


1- ذكرش در سه سفرنامه، طور سينا /130 آمده است.

تعريف كردن، و اينكه ايشان مشغول خدمت به زائران اباعبداللّه الحسين عليه السلام است و ارزش خدمتگزاران به اين آستان مقدس فراوان است.

به او گفتم: البته كه چنين است. آنگاه پدر كنسول مرحوم آية اللّه آقاى حاج شيخ محمّدباقر نجفى(1) رحمه الله و جدش مرحوم آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ جمال الدّين نجفى(2) قدس سره را كه از مراجع عاليقدر بوده اند معرفى كردم و گفتم: البته شايسته است از چنين پدرى و جدى چنين فرزندى قابل و كاردان و خدوم به وجود آيد.

پس از آن جناب سركنسول گزارشى از وضعيت صاحب اين قلم در اصفهان بيان كرد و من نيز جلد چهارم كتابم الآراء الفقهية - قسم البيع(1) را به وى تقديم كردم.

دستور داد براى حاضرين يك درّ نجف به رسم هديه آوردند.

وى به نجف علاقه ويژه اى دارد و از مولّدات (ژنراتورهاى) برقى گفت كه به همت او در نجف اشرف كار مى كند و در ساعاتى كه برق دولتى قطع است به چند هزار خانه برق مجانى مى دهد.

پس از آن از وضعيت دولت مردان عراق شكايت كرد كه برخى از آنها بنام شيعه هستند، امّا از نواصب نيز بدترند.

در اين ملاقات من و فرزندم على و آقاى محمّد حسن نجفى - سركنسول ايران در نجف اشرف - و فرزندشان حجة الاسلام آقاى حاج شيخ جمال الدّين نجفى و آقاى حسن فاضل و شيخ محمّد كرباسى و همراهان آقاى سركنسول حاضر بودند.

ساعت از 10 شب گذشته بود كه از منزل وى خارج شديم و به قصد منزل آية اللّه شيخ محمّدامين مامقانى(3) به طرف بيت ايشان رفتيم. دامادش شيخ محمّد كرباسى راهنما بود.

همه كسانى كه در ملاقات قبلى حاضر بوديم در اين ملاقات نيز حضور داشتند.

ص: 14


1- شرح حال وى را نگر در: اعلام اصفهان 2/76، گلشن اهل سلوك /201، طبع دوم.
2- شرح او را نگر در: نقباء البشر 1/308، مكارم الآثار 7/2613، تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/68، و اعلام اصفهان 2/367، گلشن اهل سلوك /185، طبع دوم، دانشمدان و بزرگان اصفهان 451/1، سيرى در تخت فولاد اصفهان /93، زندگانى آية اللّه چهارسوقى /154، تاريخ اصفهان (جابرى) /326، رجال اصفهان (دكتر كتابى) 1/200، زندگينامه رجال و مشاهير ايران 1/190، گنجينه دانشمندان 3/235، نسب نامه الفت /مخطوط.
3- در سه سفرنامه، طور سينا /149 از وى ياد شده است.

ايشان را به اصفهان دعوت كودم. گفت: بعد از سقوط صدام دو بار به مشهد مقدس آمده است و قصد دارد به اصرار مردم مامقان سفرى را به آنجا كه در نزديكى تبريز و 30 كيلومترى آن است برود.

گفتم: شايسته است در اين بين نيز ديدارى از اصفهان داشته باشيد.

از وضع تدريسش در نجف پرسيدم، گفت: دو درس فقه و اصول را پى در پى پيش از ظهر القاء مى كند و مشغول دوره دوم اصولش است.

كتاب اصولش و كتابى را كه در عقايد نوشته است درخواست كردم، گفت: ارسال مى كنم.

محل درسش در بيرونى اى است كه چند صد مترى منزلش تهيه نموده و 16 لحد نيز در آن آماده كرده و پدر و مادرش را هم در آن دفن نموده است؛ چون مقبره خانوادگى وى (مامقانى) در طرح توسعه حرم در زمان رژيم سابق از بين رفته است.

در هر صورت بعد از نصف ساعتى كه با ايشان سخن گفتيم و جلد چهارم الآراء الفقهية را به ايشان اهداء كردم، از محضرش خارج شديم.

جناب سركنسول لطف كرده ما را به هتل محل اقامتمان رساندند.

به هتل كه رسيديم نيمه شب بود و استراحت كرديم.

سه شنبه 6/2/1390=22/5/1432

پگاه به حرم مشرّف شدم و نماز صبح را در صحن اميرالمؤمنين عليه السلام براى بانوان امامت كردم.

همسرم نيز كه خودش را به حرم رسانده بود از اولين كسانى بود كه در پشت سرم نماز خواند. پس از آن امير عليه السلام را زيارت نمودم و به هتل بازگشته صبحانه را صرف كرده، عازم مسجد كوفه شديم. در راه ميثم تمار از خواص اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام را زيارت نموديم. چون مرقد وى در حال بازسازى بود، فقط توانستيم از داخل صحن حرمش او را زيارت كنيم.

داخل مسجد كوفه شديم. به پيشنهاد حقير، مديرْ يكى از اعراب دعاخوان راهنماى مسجد را آورد تا هم راهنمايى كند و هم دعاهاى مقامات را پس از نمازها

ص: 15

بخواند. به دقت همه اعمال و ادعيه انجام شد.

در پايان اعمال مى گفت: هركس مى خواهد اعمال مسجد كوفه را برايش انجام دهند، مبلغ 2000 تومان به همراه اسم منوبٌ عنه بدهد تا نايبى براى او اين اعمال را انجام دهد. لازم به يادآورى است كه حداقل اين اعمال 2 ساعت طول مى كشد. حقير با علم به اينكه اين اعمال انجام نخواهد شد و پول آن فقط به عنوان صدقه تلقى مى گردد، به جهت مرحوم والد و همچنين عيال كه بيمار بود و نيامد، پول دو نفر را پرداخت كردم. من كه پول دادم، اهل كاروان نيز دست به جيب شدند و هركدام دو يا سه نفر پرداخت كردند، گويا مخارج چند روزش تأمين شد.

در پايان سفير الحسين عليه السلام مسلم بن عقيل بن ابى طالب را در كنار مسجد كوفه و پس از وى، مختار بن ابى عبيدة ثقفى - كه انتقام گيرنده از قاتلان امام حسين عليه السلام است و خشنودى اهل بيت عليهم السلام را از اين جهت فراهم كرده است - زيارت كرديم.

پس از آن از پشت ديوار حرم هانى بن عروة وى را از داخل مسجد كوفه زيارت نموديم. چون حرم او نيز در حال بازسازى بود و بسته.

نماز ظهر و عصر را با يكى از سادات آل حكيم تماما در مسجد كوفه نزديك محراب اميرالمؤمنين عليه السلام خوانديم. عجيب است ايرانى ها كه به روحانيون خودشان چيزى نمى دهند، در اين شهرها كه مى روند دست به جيب مى شوند و... .

محراب امير عليه السلام را نيز زيارت كرديم و از مسجد كوفه بيرون آمديم. در كنار مسجد از منزل اميرالمؤمنين عليه السلام نيز ديدن نموديم. در سال هاى گذشته آن را به طور اساسى تعمير كرده اند. به هتل بازگشتيم و پس از صرف ناهار استراحت كردم.

شب هنگام آقاى شيخ محمّد كرباسى با 4 جلد كتاب بشرى الاُصول از پدرزنش آية اللّه شيخ محمّدامين مامقانى به همراه كتاب عقيدتنا از همو به ديدنم آمد.

با او مشغول گفتگو بوديم كه جناب آقاى حاج محمّد حسن آقا محيى الدّين نجفى سركنسول ايران در نجف اشرف به همراه فرزندش حجة الاسلام شيخ جمال الدّين به ديدن من و مادرم كه دخترعمه اوست آمد.

آنها را به شام دعوت كردم و شام صرف شد. قدرى گفتگو كرديم و آنها رفتند.

به اتاقم رفته بودم كه مدير داخلى هتل آمد و گفت مهمان دارم. به ورودى هتل

ص: 16

بازگشتم، ديدم شيخ احمد پسر شيخ عباس كاشف الغطاء به همراه شيخ على پسرعمويش به ديدن من آمده اند.

قدرى نيز با آنها نشستيم. شب از نيمه گذشته بود كه مجددا به اتاق برگشتم و استراحت كردم.

چهارشنبه 7/2/1390=23/5/1432

صبحگاه نماز را در حرم خوانديم و امير عليه السلام را به زيارت وداع زيارت نموديم.

به هتل بازگشته ساك ها را بار زده صبحانه خورديم و حوالى ساعت 9 صبح عازم كربلاى معلى شديم.

در راه كربلا در مسيب، ابراهيم و محمّد فرزندان مسلم بن عقيل را در كنار شط فرات زيارت نموديم.

امّا در اين سفر مرقد منسوب به عون بن عبداللّه بن جعفر را زيارت نكرديم. در طور سينا(1) درباره وى مطالبى را نگاشته ام. اكنون تصحيح مى كنم كه برخى(2) بر اين اعتقادند كه وى عون بن عبداللّه بن جعفر بن مرعي بن علي بن الحسين البنفسج از نوادگان عبداللّه المحض است.

او سيّدى جليل بوده است كه در كربلا زندگى مى كرده و مزرعه اى در چند فرسخى آن داشته است كه براى رسيدگى به امورش آنجا مى رفته و در همان جا نيز فوت كرده و قبرش در همان مزرعه اش قرار دارد.

ظهر به كربلا رسيديم. نماز و ناهار را در فندق جَرَش 1 واقع در انتهاى شارع العباس عليه السلام نزديك محطة الوادي القديم خوانديم. اين هتل از هتل هاى درجه يك كربلا است.

بعدازظهر ساعتى خوابيدم و عصر با ماشين هاى هتل به سمت حرم روانه شديم. نزديك حرم امام حسين عليه السلام سمت قبله از ماشين پياده شده و به همراه مادر و

ص: 17


1- سه سفرنامه، طور سينا /141.
2- مانند شيخ محمّد حرزالدّين در مراقد المعارف، 2/141 و سيّد عبدالستار حسنى بغدادى كه در تاريخ العراق قديما و حديثا /128 از وى نقل مى كند و عبدالامير قريشى در المراقد و المقامات في كربلاء /81.

همسر و على و آذر ابتدا عازم زيارت ابوالفضل العباس عليه السلام باب الحسين عليه السلام شديم و پس از زيارت او و كسب اجازه از وى، به زيارت پيشواى آزادگان و سيّد شهيدان اباعبداللّه الحسين عليه السلام مشرف شديم. آقا و دو فرزندش على اكبر و اصغر را زيارت نمودم.

ساعتى در كنار حرم امام حسين عليه السلام زانوى ادب بغل گرفتم و انديشيدم. انديشه اى كه اميد دارم در دنيا و آخرتم به كار آيد و افضل از عبادت هفتاد سال باشد.

حبيب بن مظاهر اسدى شهيد موى سپيد عاشورا و بقيه شهداى اين روز را نيز زيارت كردم.

پس از آن ابراهيم مجاب فرزند محمّد عابد فرزند موسى بن جعفر عليهم السلام جدّ سيّدَين مرتضى و رضى را نيز زيارت كردم. لازم به يادآورى است كه مرقد اين دو هم در كنار جدشان است.

البته هر دو بعد از امانت گذاشته شدن در كاظمين به اين مكان منتقل شده اند و بنابراين ضريح و بناى اين دو در كاظمين، محل امانت آنهاست نه مرقد فعليشان.

نزديك غروب به صحن آمدم. نماز مغرب و عشاء را با آية اللّه آقاى سيّد مرتضى قزوينى حفظه اللّه تعالى خواندم، سپس به هتل بازگشته، شام خوردم و استراحت كردم.

پنج شنبه 8/2/1390=24/5/1432

نماز صبح را در هتل اقامه كرديم. بعد از صبحانه به زيارت رفتم. بعد از زيارت اباعبداللّه الحسين عليه السلام و ابوالفضل العباس عليه السلام به دفتر نمايندگى سازمان حج و زيارت و ديدار سرپرست آن در كربلاى معلى رفتيم. آقاى سركنسول خبر آمدن ما را به وى داده بود. به گرمى استقبال كرد. قصد داشتيم بليت برگشتمان را تعويض كنيم و چند روز اضافه بمانيم، گفت: ممكن نيست؛ زيرا بليت چارتر است و باطل مى شود. بهتر است اين سفر را با بازگشت تكميل كنيد و مجددا در سفر ديگرى عازم شويد.

پيشنهادش را پذيرفتم. در بازگشت چند جلد كتاب از كتابفروشى داخل در صحن حضرت ابالفضل عليه السلام خريده بودم كه تحويل گرفتم و عازم هتل شديم.

امروز صبح آقاى حسن فاضل مرا همراهى مى كرد.

ص: 18

ظهر به هتل رسيديم و ناهار خورديم و قبل از آن نماز خوانديم. ساعتى استراحت كردم. امشب شب جمعه و شب زيارتى امام حسين عليه السلام است، عصرگاه عازم حرم شديم.

دو كتاب نقد فلسفه داروين و الآراء الفقهية ج4 را به رسم هديه به كتابخانه حرم امام حسين عليه السلام تقديم كردم.

به حرم اباالفضل العباس عليه السلام رفتيم. در كتابخانه عتبه عباسيه جناب حجة الاسلام آقاى سيّد نورى موسوى كربلايى مدير آن را كه از دوستان است زيارت كرديم. همان دو كتاب قبلى را نيز اينجا به رسم هديه تقديم نمودم.

آقاى سيّد نورى نيز جلد اوّل فهرست كتب خطى كتابخانه عتبه عباسيه را كه تازه از چاپ خارج شده بود، به حقير هديه نمود. اين كتاب تأليف حجة الاسلام آقاى سيّد حسن بروجردى است كه در طور سينا(1) از آن سخن گفتيم.

هنگام اذان گفتند كه آية اللّه آقاى سيّد رضى مرعشى فقط شب هاى جمعه از نجف اشرف به كربلا مى آيد و در صحن عباسى امامت مى كند. ايشان حدود 70 سال سن دارد.

سيّد نورى براى نماز جا گرفته بود كه توسط كاركنان مكتبه در اختيار حقير قرار گرفت و نماز مغرب و عشاء را به امامت ايشان در صحن عباسى خوانديم. آقاى سركنسول و فرزندش را نيز در نماز ديدم.

وى يكى از آرزوهايش را زيارت شب جمعه كربلا و اين نماز مى داند.

پس از اقامه نماز عشاء كه امام نيز قصرا اقامه كرد، به سركنسول گفتم: به حرم مى روم و بعد جهت ديدار شما به كتابخانه باز مى گردم.

اباالفضل العباس عليه السلام را بعد از نماز زيارت كردم و به كتابخانه عباسى واقع در گوشه صحن آمدم. آقاى سركنسول و فرزندش شيخ جمال الدّين نيز آمدند و ساعتى با آنها و آقاى سيّد نورى كربلايى مدير محترم اين كتابخانه مأنوس بودم.

پس از آن آنها رفتند و من نيز عازم زيارت اباعبداللّه الحسين عليه السلام شدم. مولايمان را شب جمعه زيارت كرديم و به هتل بازگشته شام خورديم و به اميد رحمت و عفو

ص: 19


1- سه سفرنامه، طور سينا /146.

الهى و مغفرت ذنوب و شفاعت امام حسين عليه السلام تن به خواب سپرديم، در حالى كه همسرم و مادرم و آذر و على براى تهجّد و شب زنده دارى و عبادت و زيارت به حرم امام حسين عليه السلام مشرف شدند.

جمعه 9/2/1390=25/5/1432

به علت دورى هتل، نماز صبح را در منزل خواندم و پس از آن قدرى استراحت كردم. حوالى ساعت 8 صبح صبحانه خوردم و عازم حرم شدم.

هر دو عتبه عباسيه و حسينيه را زيارت كردم پيش از ظهر به منزل بازگشتم و به جهت بازگشت وسايلم را جمع كرده، غسل جمعه و توبه و زيارت ابى عبداللّه الحسين عليه السلام را انجام دادم.

نماز ظهر و عصر را در هتل خواندم. عصر به حرم مشرف شدم و با خواندن زيارت وداع ابى الفضل العباس عليه السلام و امام حسين عليه السلام به هتل بازگشته، شام خورديم و استراحت كردم.

شنبه 10/2/1390=26/5/1432

نماز صبح را در هتل خوانده و عازم شهر سامرا شديم. از كربلا بايد به بغداد و از آنجا به سامرا برويم. حوالى ساعت 9 صبح بود كه به شهر سامرا رسيديم.

قدرى راه را بايد پياده طى مى كرديم تا به حرم برسيم. ساعت حدود 10 بود كه در حرم بوديم. زيارت امامين هاديين عسكريين عليهماالسلام را انجام دادم. همچنين مرقد نرجس خاتون مادر امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و حكيمه خاتون دختر امام جواد عليه السلام و عمه امام حسن عسكرى عليه السلام را زيارت كردم.

پس از آن به سرداب مقدس رفتم. قسمت عمده اى از زير صحن را تخليه كرده و به سرداب مقدس افزوده اند. چند ركعت نماز نيز در آنجا خواندم.

در راه رفت و بازگشت از حرم باران مى باريد. آن را به فال نيك گرفتم و نشانه استجابت دعاها و قضاى حاجات و غفران ذنوب و شفاعت مقبوله. ان شاء اللّه تعالى

اما نكته اى كه در حرم عسكريين عليهماالسلام انسان را آتش مى زند، دو بار انفجار(1) در اين

ص: 20


1- ر. ك: سه سفرنامه، طور سينا /138.

حرم مطهر و منزل موروثى امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشريف است.

اكنون بعد از به پايان رسيدن سفت كارى، مشغول آينه كارى ديوارها و طاق و ايوان ها بودند.

من نمى دانم اين چه آيين ميان تهى و بى محتوايى است كه تخريب حرم هاى مطهر ائمه معصومين عليهم السلام را واجب مى داند؟ و از اين حرم هاى مطهر چه ضررى به آنها رسيده است كه منهدم كردن آنها را واجب عينى مى دانند؟

اين چه بى عقلى است كه گمان مى كنند اگر بر فراز قبرى سقفى باشد شرك به خداوند تبارك و تعالى خواهد بود؟ آيا اين بى خردى و فرار از عقل نيست؟ مگر نه اين است كه رسول اعظم صلى الله عليه و آله در حجره خودشان دفن شدند كه مسقف بود و همواره نيز اين سقف تعمير شده است، تا جايى كه در قرن هاى گذشته به قبة الخضراء تبديل شد و البته هيچ كس از صحابه و مسلمانان و فقهاى مذاهب هم به آن اعتراضى نكردند و نمى كنند؟!

اين چه بى خردى است كه داشتن قبه - گنبد - را شرك و كفر تلقى مى كند؟ مگر نه اين است كه ابن خَلِّكان در شرح حال امام على بن الحسين زين العابدين عليه السلام چنين نقل مى كند: «انّه تُوفّي في السنة الرابعة و التسعين، و دفن في قبر عمّه الحسن عليه السلام في القبة التي فيها قبر العباس»(1)؛ و شبيه اين بيان را نيز در شرح حال امام باقر(2) عليه السلام مى گويد.

از اين سخن معلوم مى شود كه قبر عباس عموى پيامبر صلى الله عليه و آله داراى قبه - گنبد - بوده است. گنبدى كه در قرن اول هجرى و در مرآى و منظر صحابه، كرام و تابعيتين عظام ساخته شده و احدى مناقشه نكرده است.

ابن خلّكان در شرح حال امام موسى بن جعفر عليه السلام نيز از خطيب بغدادى(3) نقل مى كند: «إنّ الكاظم عليه السلام دفن في مقابر الشونيزيين [أي مقابر قريش] خارج القبة؛ و قبره هناك مشهور يُزار، و عليه مشهد عظيم فيه القناديل و أنواع الآلات و الفُرُش ما لا يُحَدّ»(4).

از اين بيان دو امر روشن مى شود:

1. در مقابر شونيزيين - قريش - گنبدى قرار داشته است كه امام كاظم عليه السلام را در

ص: 21


1- وفيات الأعيان 3/263، رقم 422.
2- وفيات الأعيان 4/174، رقم 560.
3- تاريخ بغداد 13/33.
4- وفيات الأعيان 5/310، رقم 746.

سال 183ﻫ.ق در بيرون آن دفن كردند؛ و اين يعنى وجود گنبد در قرن دوم هجرى.

2. براى امام كاظم عليه السلام نيز قبه اى - گنبدى - جداگانه ساخته شده كه در آن قناديل و آلات و فرش ها قرار داشته است، و معلوم است كه قنديل را نمى توان به هوا آويزان كرد.

3. اين ساختمان روى قبر امام كاظم عليه السلام دست كم در قرن سوم هجرى بوده است؛ چون ولادت خطيب بغدادى سال 392ق است.

علاّمه آية اللّه محمّدعلى غروى اردوبادى در رساله اى كه در نقد فتواى وهابيين در خراب كردن قبور نوشته است مى گويد:

«و قد روى في عمدة الطالب(1) و حبيب السِّيَر و كامل ابن الأثير: أنّ في القرن الثاني في أيام هارون الرشيدُ بنيت قبةٌ على قبر عليٍّ عليه السلام ».

و قال الثقفي: «إنّ الرشيد بنى عليه بنيانا بآجر أبيض».(2)

و روى في حياة الحيوان(3) في ذكر الفهد عن ابن خلّكان: «أن هارون حجّر قبر عليّ عليه السلام [أي بنى عليه حجرة]».(4)

در هر حال خشك مغزى اين قوم تكفيرى، خشن، تروريست، مزدور بيگانگان، هم پيمان با صهيونيسم جهانى و هم داستان با دشمنان قسم خورده اسلام مطلب تازه اى نيست. از اين نيز بگذريم؛ چرا كه العاقل تكفيه الإشارة.

پيش از ظهر از حرم سامراء خارج شديم و به سمت «بلد» واقع در يك فرسخى سامرا حركت كرديم. در آنجا سيّد محمّد بن امام على الهادى عليه السلام را زيارت نموديم و نماز ظهر و عصر را نيز همانجا اقامه كرديم. سپس ناهار خورديم و به قصد كاظمين حركت كرديم.

عصر دو ساعتى به غروب آفتاب به كاظمين و حرم مطهر امامين موسى بن جعفر الكاظم عليه السلام و محمّد بن على الجواد عليه السلام رسيديم. وضو ساخته به حرم مشرف شديم و زيارتى نموديم.

ص: 22


1- عمدة الطالب /63.
2- الغارات 2/863، الباب الثالث عشر.
3- حياة الحيوان الكبرى، 2/85.
4- رساله در رد هدم قبور /20، طبعت في شعبان سنة 1345 في المطبعة العلوية في النجف الأشرف في 24 صفحة.

شيخ عبدالحقّ بن سيف الدّين دهلوى بخارى (م 1052) در اللمعات في شرح المشكاة گويد: «قال الإمام الشافعي: قبر موسى الكاظم ترياق مجرّب للإجابة و الدعاء به».(1)

زيارتى و دعايى و حوائجى و شفاعتى و طلب مغفرتى و... حالتى رفت كه محراب به فرياد آمد.

مقبره شيخ مفيد و استادش ابن قولويه و خواجه نصيرالدّين طوسى و فرهاد ميرزا را به على نشان دادم.

در صحن كاظمى دو نماز جماعت برگزار مى شد: يكى منسوب بود به هواداران آقاى سيستانى و ديگرى به پيروان سيّد مقتدى صدر.

هنوز از نماز عشاء فارغ نشده بوديم كه باران خط استوايى شروع شد. گويا درهاى رحمت الهى گشوده شده بود و پايان زيارت و سفر ما را به قبولى و مغفرت بشارت مى داد.

حدود ساعت 10 شب به هتل سدير واقع در بغداد رسيديم. هتلى كهنه و فرسوده با طبقات متعدد و آسانسور خراب و اتاق هاى كثيف و كادر پذيرايى ناكارآمد و مديريتى بدتر از آن. به هر حال پايان سفر بود و چند ساعت بيشتر آنجا نبوديم و ارزش اعتراض نداشت، تحمل كرديم.

تنها حُسن آن، وجود دكتر در آنجا بود كه چون على بيمار بود او را نزد دكتر بردم و نسخه اى داد كه قدرى مؤثر واقع شد.

حوالى نيمه شب چند ساعتى تا اذان صبح خوابيدم.

يكشنبه 11/2/1390=27/5/1432

پس از انجام فريضه صبح و خوردن صبحانه، با عجله عازم فرودگاه بغداد شديم.

بعد از حدود سه ساعت و رد شدن از بازديدهاى مختلف بدنى و بارى كه از جلويمان سگ هاى آمريكايى رژه مى رفتند و بو مى كشيدند كه نفرت انگيز بود، وارد سالن فرودگاه بغداد شديم.

ص: 23


1- نقل عنه في: الوهابيون و البيوت المرفوعة /57 للشيخ محمّد علي بن الحسن الهمداني السنقري الكردستاني (م1378)، طبع دوم 1418ق.

از غنائم اين سفر همراهى آقاى مهدى ناجى اصفهانى ابن محمّد مولود 1314ش بود. وى پدر آقاى دكتر حامد ناجى اصفهانى محقّق كتاب نقد فلسفه داروين جدّ است.

پرواز كه مى بايست ساعت 5/8 صبح انجام مى شد، حدود ساعت 12 انجام شد و دارالسلام بغداد را به قصد پايتخت فرهنگى ايران اسلامى دارالمؤمنين اصفهان ترك كرديم.

ساعت حوالى 4 يا 5 بعدازظهر بود كه به فرودگاه اصفهان رسيديم. نماز ظهر و عصر را در فرودگاه اصفهان قصرا خوانديم.

و ساعتى به غروب آفتاب مانده صحيح و سالم به خانه رسيديم.

سفرى بود در وادى مقدس اعتاب ائمه مدفون در عراق عليهم السلام ، اميرالمؤمنين عليه السلام و امام حسين سيّد الشهداء عليه السلام و كاظمين جوادين عليهماالسلام و هاديين عسكريين عليهماالسلام كه به خوبى و خوشى انجام شد و در آن استجابت دعوات و مغفرت ذنوب عظام را اميد دارم. ايدون باد!

نگارش اين سفرنامه چون در روزهاى آخر سفر شروع شد قدرى به تأخير افتاد، و سطور پايانى آن در روز 27 رجب المرجب 1432 سالروز بعثت رسول اعظم خاتم الأنبياء و المرسلين صلى الله عليه و آله در جوار بارگاه ملكوتى سلاله پاكش و عالِم دودمانش و هشتمين جانشين بر حقش امام رؤوف على بن موسى الرضا عليه آلاف التحية و الثناء در مشهد مقدس، و در ساعات آخر روز پنج شنبه 9 تيرماه 1390 به دست مؤلّف آن هادى نجفى به انجام رسيد.

و الحمد للّه اولاً و آخرا و ظاهرا و باطنا. و صلى اللّه على سيّدنا محمّد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين.

ص: 24

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109